کد مطلب:279252 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:193

قصه عافیت یافتن جناب شیخ حر عاملی است از مرض خود به برکت آن حضرت
حكایت سیزدهم - محدث جلیل شیخ حر عاملی در اثبات الهداة فرموده كه من در زمان كودكی كه ده سال داشتم به مرض سختی مبتلا شدم به نحوی كه اهل و اقارب من جمع شدند و گریه می كردند و مهیا شدند برای عزاداری و یقین كردند كه من خواهم مرد در آن شب پس دیدم پیغمبر و دوازده امام را صلوات الله علیهم و من در میان خواب و بیداری بودم پس سلام كردم بر ایشان و با یك یك مصافحه نمودم و میان من و حضرت صادق علیه السلام سخنی گذشت كه در خاطرم نمانده جز آنكه آن جناب در حق من دعا كرد پس سلام كردم برح ضرت صاحب علیه السلام و با آن جناب مصافحه كردم و گریستم و گفتم ای مولای من می ترسم كه بمیرم در این مرض و مقصد خود را از علم و عمل به دست نیاورم، پس فرمود نترس زیرا كه تو نخواهی مرد در این مرض بلكه خداوند تبارك و تعالی ترا شفا می دهد و عمر خواهی كرد عمر طولانی آنگاه قدحی به دست من داد كه در دست مباركش بود پس آشامیدم از آن و در حال عافیت یافتم و مرض بالكلیه از من زایل شد و نشستم و اهل و اقاربم تعجب كردند و ایشان را خبر نكردم به آنچه دیده بودم مگر بعد از چند روز.